زلف تو که طفلان هوس را شب عیدست از کلیم غزل 121

زلف تو که طفلان هوس را شب عیدست

1 زلف تو که طفلان هوس را شب عیدست شامیست که آبستن صد صبح امیدست

2 تا رفته، باو نامه ننوشته فرستم یعنی که زهجران توام دیده سفیدست

3 عاقل سر فرمان نکشد از خط ساغر پیر است شراب کهن و عقل مریدست

4 من مست بهشیاری چشم تو ندیدم مدهوش ولی با همه در گفت و شنیدست

5 از بس تنم از فرقت می در رمضان کاست انگشت نماتر ز هلال شب عیدست

6 ما تشنه یکقطره، تو سیلاب محیطی ساقی قدح نیمه زلطف تو بعیدست

7 سهلست کلیم از همه پیوند بریدن چیزیکه بود مشکل ازو قطع امیدست

عکس نوشته
کامنت
comment