-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 زلفین تو تا مروحه دارند بر آتش از آتش سودای تو دل گشته مشوش
2 خواهی که نسوزند ز سودای تو اسلام هندوبچگان را منشان بر سر آتش
3 گیسوی تو شد سلسلهجنبان رقیبان افتاده از این سلسله جمعی به کشاکش
4 در بوته هجران چه گذاری دل ما را تا چند بر آتش بگذاری زر بیغش
5 مخمور شراب غم عشق تو احبا اغیار ز صهبای وصالت همه سرخوش
6 بر نرگس جادوی تو افسون نکند کار گر زلف تو دارند مرا نعل بر آتش
7 آشفته در آن طره سرکش چو اسیری داری خبری از دل عشاق بلاکش
8 بگذار به جان منتم ای مطرب خوشگوی بر دار ز دل بار گران ساقی مهوش
9 تا مست شوم مدح شهنشاه بخوانم آن شه که به معراج نبی تاخته ابرش