1 ای شوکت ایزدی برازندۀ تو جز تو همه ماسوای حق زندۀ تو
2 از کار من خسته تغافل تا کی آخر نه توئی خدا و من بندۀ تو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بر مسند کبریا نه جز جای علی بر دوش نبی سزا نه جز پای علی
2 دادی گوهی خرد بیکتائی او گر ذات نبی نبود همتای علی
1 صنما نه میل مسجد نه سر کنشت ما را که قمار عشق از این غم همه داد گشت ما را
2 بفدای شورت ایعشق نه چنان ببر زهوشم که بدفتر جنون هم نتوان نوشت ما را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به