- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو روزه هجر تو با جان دوستان آن کرد که از هزار خزان، با بهار نتوان کرد
2 ز آه بلبل شوریده دربدر گردید نسیم اگرچه دل غنچه را پریشان کرد
3 نسیم صدق و صفا را دم زلیخا داشت که شد چو وقت دعا، روی دل به زندان کرد
4 کجا ز ذوق گریباندریدنش خبرست؟ کسی که سوی چمن رفت و گل به دامان کرد
5 چه سان شود مژهام آب دیده را مانع که شعله را نتوان زیر خار پنهان کرد
6 کسی که مانع قتلم شد از ترحم نیست ترا ز کشتن من از حسد پشیمان کرد