1 پندی دهمت اگر پذیری ای تن تا سور ترا به دل نگردد شیون
2 عضوی ز تو گر صلح کند با دشمن دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن
1 ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
2 در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد
1 احسنت و زه ای نگار زیبا آراسته آمدی بر ما
2 امروز به جای تو کسم نیست کز تو به خودم نماند پروا
1 آنرا که خدا از قلم لطف نگارد شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
2 مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد