1 آفتابی تو و ما سایهٔ تو احول است آن یکی را به دو دید
2 روی تو نور هم از روی تو یافت چشم تو سرمه ز چشم تو کشید
3 این چنین خوش سخنی مستانه در خرابات که گفت و که شنید
1 عاشقی دریادلی از ما طلب آن چنان گوهر در این دریا طلب
2 نقد گنج کنت کنزا را بجو از همه اسما مسمی را طلب
1 همه عالم تو را و او ما را طلب او کن و بجو ما را
2 سر زلفش به دست ما افتاد می نمایند مو به مو ما را
1 این حضور عاشقان است الصلا صحبت صاحبدلان است الصلا
2 یار با ما در سماع معنوی است گر نظر داری عیان است الصلا