غریب کوی تو بی ناله از بابافغانی شیرازی غزل 71

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست

1 غریب کوی تو بی ناله ی حزین ننشست نداشت صحبت و با هیچ همنشین ننشست

2 نه مرغ بر سر من مور نیز خانه گرفت کسی به راه بت خویش بیش ازین ننشست

3 چه غم ز دامن آلوده ی منست ترا که گرد غیر به دامان و آستین ننشست

4 ز خاک کشته ی زهر فراق سبزه دمید هنوز یکسر مویت بر انگبین ننشست

5 گل مراد ز روی تو شمع مجلس چید که تا نخاست ازو شعله بر زمین ننشست

6 هزار زهره جبین رام تازیانه ی تست بدین ظهور بلند اختری بزین ننشست

7 خراب آن دو لب لعل یار خویشتنم که هرگز او ز حیا با بتان چین ننشست

8 خوش آن حریف که هر چند درد درد کشید گره به گوشه ی ابرو نزد غمین ننشست

9 حسود بر دل تنگم هزار داغ نهاد که یکرهش عرق از شرم بر جبین ننشست

10 به دامن تو چه زیباست قطره های شراب به برگ لاله و گل شبنم این چنین ننشست

11 برای صبح وصالت فغانی مهجور شبی نرفت که تا روز در کمین ننشست

عکس نوشته
کامنت
comment