سیف فرغانی

سیف فرغانی

سیف فرغانی
سیف فرغانی

ای غمت همنشین بیداران از سیف فرغانی غزل 419

غزل 419 ام از 736 غزلیات

ای غمت همنشین بیداران

1 ای غمت همنشین بیداران درغمت مست گشته هشیاران

2 غم تو نقد جان بنسیه وصل برده از کیسه خریداران

3 چشم عیار پیشه تو بریخت بسر غمزه خون عیاران

4 پیش چشمت که مستی همه زوست زده برسنگ شیشه خماران

5 درسر زلف تو چو پای دلم چشم تو بسته دست طراران

6 اندر اقلیم عشق تو بیم است ملک الموت را زبیماران

7 چون گروهی بعشق جان دادند من چرا کم زنم زهمکاران

8 جان دهم درغم تو و نبرم بقیامت خجالت از یاران

9 شادمانم ازآنکه کشته شدند به ز من درغم تو بسیاران

10 ناگزیرست عشق را محنت پاسبانند گنج را ماران

11 هرکجا باد عشق تو بوزید زنده دل گردد آتش از باران

12 بی طلب دیگری بتو نزدیک تو چرا دوری از طلب کاران

13 دل بتو داد سیف فرغانی ای جگرگوشه جگر خواران

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای غمت همنشین بیداران

شاعر شعر ای غمت همنشین بیداران چه کسی است ؟

شاعر شعر ای غمت همنشین بیداران سیف فرغانی می باشد.

شعر ای غمت همنشین بیداران در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ای غمت همنشین بیداران چیست ؟

قالب شعر ای غمت همنشین بیداران غزل است

مضمون اصلی شعر ای غمت همنشین بیداران چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر