1 ای کژدم زلف تو زده بر دل من نیش وز ضربت آن نیش دل نازک من ریش
2 آنجا که بود انجمن لشکر خوبان نام تو بود اول ناز تو بیش
3 چون من شود آخر به غم عشق گرفتار آنکس که ز اول نبود عاقبت اندیش
1 تا هست جهان دولت سلطان جهان است وز دولت او امن زمین است و زمان است
2 عدلش سبب ایمنی خُرد و بزرگ است جودش سبب زندگی پیر و جوان است
1 باغ شد از ابر پر ز لؤلؤ لالا راغ شد از باد پر ز عنبر سارا
2 شد به هوا درگسسته رشتهٔ گوهر شد به زمین برگشاده اَزهَر دیبا
1 با من امروز آن شکر لب را زبانی دیگرست وز لطافت بر زبان او نشانی دیگرست
2 نوبرم هر روز داد از بوستان مهر خویش نوبری کامروز داد از بوستانی دیگرست