1 سودت اگر بایدت ز مایۀ خویش دست بخشش گشای و بخشایش
2 سودت اکنون ستایش و فردا در جوار خدای آسایش
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 بود همچون بوم زاغی روز کور جا گرفته بر لب دریای شور
2 بودی از دریای شور آبشخورش دادی آن شورابه طعم شکرش