- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نخل قدت که از چمن جان برآمده شاخ گلی بصورت انسان برآمده
2 از پای تا به سر همه جانست آن نهال گویا ز آب چشمه ی حیوان برآمده
3 اکنون تویی جمیل جهان گرچه پیش ازین آوازه ی جمال ز کنعان برآمده
4 در هر زمین که جلوه کنان رفته یی بناز آه از نهاد کبک خرامان برآمده
5 دزدیده چون بشمع رخت کرده ام نظر از دل هزار شعله ی پنهان برآمده
6 مست از می شبانه مه من ز خواب ناز با آفتاب دست و گریبان برآمده
7 خون خورده ام که گشته میسر وصال دوست بی درد را خیال که آسان برآمده
8 در هر چمن که خوانده فغانی سرود عشق افغان ز بلبلان خوش الحان برآمده