- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نخل تو سرکش و دل خود کام من همان ناز تو همچنان طمع خام من همان
2 در جنت وصال مرا روز و شب یکیست در روزگار هجر سیه شام من همان
3 هر قطره چشمه یی شد و هر چشمه آب خضر از باده ی مراد تهی جام من همان
4 همسایه را ز پهلوی من خانه شد خراب فریاد جغد بر طرف بام من همان
5 گردم بگرد دوست چو پروانه گرد شمع واصل شوم مگر بود آرام من همان
6 من خود ز انفعال شدم بر زمین فرو خندان لبش بطعنه و دشنام من همان
7 مردم ز صید خود همه در سایه ی همای خالی بشاهراه پری دام من همان
8 هر خوبرو چو شیر و شکر با حریف خویش بد مستی حریف می آشام من همان
9 آزاد شد فغانی بیدل ز انفعال بر هر زبان رود ز بدی نام من همان