درد تو جان من به جز از ابراهیم شاهدی دده غزل 69

ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

درد تو جان من به جز این تن نمی‌کشد

1 درد تو جان من به جز این تن نمی‌کشد این بخیه غیر رشته و سوزن نمی‌کشد

2 دل را اگر چه نزد رقیبان بود دوا سازد به درد و منت دشمن نمی‌کشد

3 بی‌سرو قد و سبزه خط و گل رخت دل سوی باغ روضهٔ رضوان نمی‌کشد

4 روی تو آفتاب و به هرجا کشید تیغ من سوختم ز حسرت و بر من نمی‌کشد

5 تا شاهدی به دیدهٔ دل دید روی یار منت دگر ز دیدهٔ روشن نمی‌کشد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر