1 انس تو با کبوترست همه ننگری از هوس به چاکر خویش
2 هم به ساعت بر تو باز آید هر کبوتر که رانی از بر خویش
3 رفتن و آمدن به نزد رهی چون نیاموزی از کبوتر خویش
1 دل از دولت همیشه شاد بادت که ما شادیم تا بینیم شادت
2 تو آنی کز خرد چیزی نماندست درین گیتی که آن ایزد ندادت
1 برترست از گمان ملک مسعود بادتا جاودان ملک مسعود
2 کام گردد به بوی نافه مشک چون بگوید زبان ملک مسعود
1 امیر غازی محمود رای میدان کرد نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
2 زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد