-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دهانت تنک شکر لعل لب کان نمک نیستم گر قابل بسیار از آن باری کمک
2 وه چه رفتار و چه گفتار و دهانست و میان ای ز سر تا پای شیرین وی ز پا تا سر نمک
3 چشم و ابرو خط و خال و زلف و گیسو خدوقد لطف صنع ایزدی را شاهد آمد یک بیک
4 از نگاهی میتوانی عالمی بیخود کنی زانچه میخواهم ز تو دستی تهی بر مردمک
5 ای که میپرسی چهسان او با کسان سر میکند میکند لطفی ولی با عاشقانش کمترک
6 خواستم کامی ز لعلش لب گزید آنگه مکید یعنی هرگز نخواهد شد لب حسرت بمک
7 گفت جای ماست دل مگذار غیری را در آن کان بود با دیگران مانند بوبکر و فدک
8 گفتمش در وصل خواهی کشتنم یا در فراق گفت بیتابی مکن خواهیم کردن زین دو یک
9 داد من از خود بخواهد خواست روزی آن صنم گر تو داری فیض شکی من ندارم هیچ شک