- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خال کآزار تو گزیده بُوَد همچو خال سفید دیده بُوَد
2 کند آن خالت از خرد خالی بهر میراث مادرت حالی
3 چون زرت باشد از تو جوید رنگ چون بوی مفلس از تو دارد ننگ
4 خواجه خواند چو کار باشد راست پس چو شد کژ غلامزادهٔ ماست
5 شاهزاده بوی چو داری مال داه زاده شوی چو بد شد حال
6 پس تو گویی فلان مرا خالست سنگ دل خال نیست تبخالست
7 رو تو از ننگ خال بیعم باش خال و عم را بمان و بیغم باش
8 تا دو دستت به دامن خالست هردو پایت میان آخالست
9 حکمت اندر عرب فراوانست وز همه خوبتر یکی آنست
10 که عدی چون شد از عداوت خال همنشین سباع و وحش و رمال
11 نشنیدی که راند در امثال رو تو عم غم شمار و خال وبال