1 عشق تو که آزرد دل زار مرا پر ساخت ز خون دیده خونبار مرا
2 خواهم که بسوزد دل بیمار مرا آزاد کند جان گرفتار مرا
1 منم ببادیه نیستی نهاده قدم بحرف قید ز کلک فنا کشیده رقم
2 حکیم عقل ز درک تشخصم عاجز دبیر درک در اثبات هستیم ملزم
1 ماییم درد پرور دنیای بی وفا با درد کرده خوشده مستغنی از دوا
2 هرگز نکرده درد دل اظهار ما طلب هر جا که دیده خط زده بر نسخه شفا