عشق! مریزادت آن دو بازوی از عارف قزوینی غزل 46

عارف قزوینی

آثار عارف قزوینی

عارف قزوینی

عشق! مریزادت آن دو بازوی پر زور

1 عشق! مریزادت آن دو بازوی پر زور قادر و قاهر توئی و ما همه مقهور!

2 سلطنت حسن را دوام و بقائی نیست مباش ای پسر مخالف جمهور!

3 روی مپوشان که بیش از این نتوان دید جلوه کند آفتاب و روی تو مستور

4 شانه بزلفت مزن که خانه دلهاست چوب مکن بیجهت بلانه زنبور

5 پای اجانب بریده گردد از ایران چشم بداندیش اگر ز روی تو شد دور

6 دست خودی پای اجنبی ز میان برد مملکت اردشیر و کشور شاپور

7 نخوت و کبر اینقدر چرا و چرائی از پی حسن دو روزه این همه مغرور

8 همدم بیگانگان مباش و بپرهیز عاقبت از جنس بد ز وصله ناجور

9 عارف اگر کهنه شد ترانه مزدک نغمه ای از نو علاوه کن تو به تنبور!

عکس نوشته
کامنت
comment