-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهر تو به هر سینه عیان است و عیان نیست چون عکس در آیینه نهان است و نهان نیست
2 با خلق جهان چشم سیهمست تو گویا است این طرفه که با جمله زبان است و زبان نیست
3 فریاد که سررشته آشوب دو عالم پیوسته در آن موی میان است و میان نیست
4 درد غم عشق تو رسیده است به صد جان این جنس بدین نرخ گران است و گران نیست
5 چون روی تو خورشید مرا در نظر آید حیرتزدهام زآنکه نه آن است و نه آن نیست
6 ابروش کمان است و کمانش نتوان گفت قربان شوم آن را که کمان است و کمان نیست
7 تا دیده ز دل خون رود و باز پس آید آب سر این چشمه روان است و روان نیست
8 بر هر که زند تیر جفایی به تو بندند قصاب تو را سینه نشان است و نشان نیست