- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی یا چو بود اندر دلم کمتر فزودی کاشکی
2 آزمودم درد و داغ عشق باری صد هزار همچو من معشوقه یک ره آزمودی کاشکی
3 نغنویدم زان خیالش را نمیبینم به خواب دیده گریان من یک شب غنودی کاشکی
4 از چه ننماید به من دیدار خویش آن دلفروز راضیم راضی چنان روی ار نمودی کاشکی
5 هر زمان گویم ز داغ عشق و تیمار فراق دل ربود از من نگارم جان ربودی کاشکی
6 نالههای زار من شاید که گر کس نشنود لابههای زار من یک شب شنودی کاشکی
7 سعدی از جان میخورد سوگند و میگوید به دل وعدههایش را وفا باری نمودی کاشکی