جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

عشق از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2383

غزل 2383 ام از 6329 غزلیات

عشق تو از بس کشش جان آمده

1 عشق تو از بس کشش جان آمده کشتگانت شاد و خندان آمده

2 جان شکرخای است لیکن از توش شکری دیگر به دندان آمده

3 دوش دیدم صورت دل را چنانک باز خوش بر دست سلطان آمده

4 صید کرده جان هر مشتاق را پر پرخون سوی جانان آمده

5 جمله جان‌ها سوی تو آید بود یک جوی زر جانب کان آمده

6 گفتمش از عاشقان این خون ز چیست ای تو از عشاق و رندان آمده

7 گفت خون باشد زبان عاشقی عشق را خون است برهان آمده

8 بوی مشک و بوی ریحان لطف ماست راست گویم نور یزدان آمده

9 درد درد شمس تبریزی مرا لحظه لحظه گنج درمان آمده

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عشق تو از بس کشش جان آمده

شاعر شعر عشق تو از بس کشش جان آمده چه کسی است ؟

شاعر شعر عشق تو از بس کشش جان آمده جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر عشق تو از بس کشش جان آمده در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر عشق تو از بس کشش جان آمده چیست ؟

قالب شعر عشق تو از بس کشش جان آمده غزل است

مضمون اصلی شعر عشق تو از بس کشش جان آمده چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین است.
بنر