-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق تو از بس کشش جان آمده کشتگانت شاد و خندان آمده
2 جان شکرخای است لیکن از توش شکری دیگر به دندان آمده
3 دوش دیدم صورت دل را چنانک باز خوش بر دست سلطان آمده
4 صید کرده جان هر مشتاق را پر پرخون سوی جانان آمده
5 جمله جانها سوی تو آید بود یک جوی زر جانب کان آمده
6 گفتمش از عاشقان این خون ز چیست ای تو از عشاق و رندان آمده
7 گفت خون باشد زبان عاشقی عشق را خون است برهان آمده
8 بوی مشک و بوی ریحان لطف ماست راست گویم نور یزدان آمده
9 درد درد شمس تبریزی مرا لحظه لحظه گنج درمان آمده