- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق تو به گرد هر که برگردد از زلف تو بیقرارتر گردد
2 تاج آن دارد که پیش تخت تو چون دائره جمله تن کمر گردد
3 مرد آن باشد که پیش تیغ تو چون آینه جمله رخ سپر گردد
4 در عشق تو تر نیامدن شرط است کایینه سیه شود چو تر گردد
5 بر هر که رسید زخم هجرانت گر سد سکندر است درگردد
6 زر خواستهٔ جهودم ار دارم چندان که به آفتاب درگردد
7 زر داند ساخت کار من آری کار همه کس به زر چو زر گردد
8 امروز بساز کار ما گر نی فردا همه کارها دگر گردد
9 خاقانی را چه خیزد از وصلت آن روز که روز عمر برگردد