مهر تو بر دیگران نتوان از خاقانی شروانی غزل 110

خاقانی شروانی

آثار خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

مهر تو بر دیگران نتوان نهاد

1 مهر تو بر دیگران نتوان نهاد گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد

2 مایهٔ من کیمیای عشق توست مایه در وجه زیان نتوان نهاد

3 دست دست توست و جان ماوای تو پای صورت در میان نتوان نهاد

4 بارها گفتی که بوسی بخشمت تا نبخشی، دل بر آن نتوان نهاد

5 بر جهان گفتی که دل باید نهاد بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد

6 گر زمانه داد ندهد یا فلک بر تو جرم این و آن نتوان نهاد

7 با زمانه پنجه درنتوان فکند بر فلک هم نردبان نتوان نهاد

8 تا به کوی توست خاقانی مقیم رخت او بر آستان نتوان نهاد

عکس نوشته
کامنت
comment