1 عشقت صنما به روی زردم دارد وز کام و هوای خویش فردم دارد
2 این خود صنما قاعدهٔ بخت من است با هر که وفا کنم به دردم دارد
1 ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد
2 ایزد همه آفاق تورا داد سراسر حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد
1 آسمان است آن یا عالم پر تصویرست نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست
2 قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است رکن دین است آن یا معجزهٔ تقدیرست
1 تا رای بود نصرت دین ناصر دین را در نصرت او رای بود روح امین را
2 تا پادشه روی زمین باشد سنجر بر هفت فلک فخر بود روی زمین را