-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مهرت بجان بهار دل داغدار من از مهر جان خزان نپذیرد بهار من
2 در آتش هوای تو خاکستری شدم شاید که باد سوی تو آرد غبار من
3 میافکنم براه تو تا خاک ره شود باشد قدم نهی بسر خاکسار من
4 گفتی مگوی قصه و اندوه خود بکس خون شد ز غصه تو دل راز دار من
5 من چون نهان کنم که ز غم پرده میدرد خون جگر بزیر مژه اشکبار من
6 در روز حشر چون ز عمل جستجو کنند گویم بآه رفت و فغان روزگار من
7 غم از دلم دمار بر آورد و آن نگار ننشست ساعتی بکرم در کنار من
8 خاموش باش فیض ازینقصه دم مزن نه کارتست شکوه ز خوبان نه کار من