- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست کی بهمسجد سزد آن شمع که در خانه رواست
2 به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست
3 اگر از ربختن خون منت خرسندی است این نه خون است بیا دست در او زن که حناست
4 سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست
5 من گرفتار سیهچردهٔ شوخی شدهام که به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست
6 یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست
7 روزی آیم به سرکوی تو و جان بدهم تا بکوبند که این، کشتهٔ آن ماهلقاست
8 زود باشدکه سراغ من تهمتزده را از همه شهر بگیری و ندانندکجاست
9 اگرت یار جفا کرد و ملامت «راهب» غم مخور دادرس عاشق مظلوم خداست