عشقت آتش به دل کس نزند از ملک‌الشعرا بهار غزل 293

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست

1 عشقت آتش به دل کس نزند تا دل ماست کی به‌مسجد سزد آن‌ شمع که ‌در خانه رواست

2 به وفایی که نداری قسم ای ماه جبین هر جفایی که کنی بر دل ما عین وفاست

3 اگر از ربختن خون منت خرسندی است این‌ نه‌ خون‌ است‌ بیا دست‌ در او زن که حناست

4 سر زلف تو ز چین مشک تر آورده به شهر از ختن مشک مخواهید حریفان که خطاست

5 من گرفتار سیه‌چردهٔ شوخی شده‌ام که به من دشمن و با مردم بیگانه صفاست

6 یوسف از مصر سفر کرد و بدینجا آمد گو به یعقوب که فرزند تو در خانهٔ ماست

7 روزی آیم به سرکوی تو و جان بدهم تا بکوبند که این‌، کشتهٔ آن ماه‌لقاست

8 زود باشدکه سراغ من تهمت‌زده را از همه شهر بگیری و ندانندکجاست

9 اگرت یار جفا کرد و ملامت «‌راهب‌» غم مخور دادرس عاشق مظلوم‌ خداست

عکس نوشته
کامنت
comment