عشقت چو به قصد عقل از ابراهیم شاهدی دده غزل 18

ابراهیم شاهدی دده

آثار ابراهیم شاهدی دده

ابراهیم شاهدی دده

عشقت چو به قصد عقل و جان رفت

1 عشقت چو به قصد عقل و جان رفت دل هم به غلط در آن میان رفت

2 دل برد گمان که آن دهان نیست یک ذره بدید و در گمان رفت

3 جز حسن تو را چو هست آنی جان و دل ما به قصد آن رفت

4 ابری شد و درد و غم ببارید آهم که ز دل بر آسمان رفت

5 لعلش طلبید و جان به بوسی جان گشت روانه و روان رفت

6 چون شاهدی آن لب و دهان دید جانش به فدای این و آن رفت

عکس نوشته
کامنت
comment