- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق تو آورد قدح پر ز بلای دل من گفتم می می نخورم گفت برای دل من
2 داد می معرفتش با تو بگویم صفتش تلخ و گوارنده و خوش همچو وفای دل من
3 از طرفی روح امین آمد و ما مست چنین پیش دویدم که ببین کار و کیای دل من
4 گفت که ای سر خدا روی به هر کس منما شکر خدا کرد و ثنا بهر لقای دل من
5 گفتم خود آن نشود عشق تو پنهان نشود چیست که آن پرده شود پیش صفای دل من
6 عشق چو خون خواره شود رستم بیچاره شود کوه احد پاره شود آه چه جای دل من
7 شاد دمی کان شه من آید در خرگه من باز گشاید به کرم بند قبای دل من
8 گوید که افسرده شدی بیمن و پژمرده شدی پیشتر آ تا بزند بر تو هوای دل من
9 گویم کان لطف تو کو بنده خود را تو بجو کیست که داند جز تو بند و گشای دل من
10 گوید نی تازه شوی بیحد و اندازه شوی تازهتر از نرگس و گل پیش صبای دل من
11 گویم ای داده دوا لایق هر رنج و عنا نیست مرا جز تو دوا ای تو دوای دل من
12 میوه هر شاخ و شجر هست گوای دل او روی چو زر اشک چو در هست گوای دل من