1 سرورا از حاجب و دربان عالی حضرتت از زمین تا چند فریادم رود بر آسمان
2 الحذر از ابروی پرچین حاجب، الحذر الامان از سینه پرکین دربان، الامان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چند به دل فرو خورم این تف سینه تاب را در ته دوزخ افکنم جان پر اضطراب را
2 تافته عشق دوزخی ز اهل نصیحت اندرو بر من و دل گماشته سد ملک عذاب را
1 تا ابد دولت نواب ولی سلطان باد ملکت سرمدیش نامزد فرمان باد
2 آن عصایی که شکست سر قیصر با اوست پیش قصرت به سر دست کمین دربان باد
1 چو شمع شب همه شب سوز و گریه زانم بود که سرگذشت فراق تو بر زبانم بود
2 شد آتش جگرم پیش مردمان روشن ز خون گرم که در چشم خونفشانم بود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به