-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خطّت از قلمرو خوبی ستانده باج بگرفته نرگست ز غزال ختن خراج
2 چون نقرهای که سکه کند رایجش به دهر خط داده تازه حسن جمال تو را رواج
3 زخمی که از نگاه تو آید به جان همان مژگانت از خدنگ دگر میکند علاج
4 خال است کرده جای در اطراف عارضت یا شاه زنگ تکیه زده بر سریر عاج
5 پا را شمرده نه چو شکستی دل مرا بگذر به احتیاط از این ریزه زجاج
6 ز آب و هوای باغ گل و شمع را چه سود دل را به اشک و آه مگر بشکند مزاج
7 از گفتگو ببند زبان در جهان که نیست قصاب سنگ تفرقهای بدتر از لجاج