-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای صفات بیکران تو طلسم گنج ذات گنج ذات تو گشته مخفی ز طلسمات صفات
2 هست عالم سربسر نقش طلسم گنج تو از طلسم و نقش هرگز حل نگردو مشکلات
3 ای صفاتت نقشبند کارگاه هردو کَون سایه نور صفات توست نقش کاینات
4 ظل نقش کاینات از نور تو دارد ظهور زانکه باشد انبساطش بر جمیع ممکنات
5 پرتو نور است سایه خود ندارد اختیار زان سبب هرگز نباشد یکزمان او را ثبات
6 سایه ناچیز گوید هر زمانی نور را ای بتو ظاهر شده ماهمچو تو ظاهر بذات
7 سایه هستی مینماید لیکن او را اصل نیست نیست را از هست اگر بشناختی یابی نجات
8 کی خورد خضر حیات از آب حیوان شربتی تا تو ظلمت را تصور کرده آب حیات
9 ایدل سرگشته حیران بساط مغربی بیجهت را گر همی جویی گذر کن از جهات