- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز گرمی نگهت خون دل به جوش آمد ز شادی ستمت سینه در خروش آمد
2 به جان نوید، که شرم از میانه هم رفت به عیش مژده که وقت وداع هوش آمد
3 خیال یار در آغوشم آنچنان بفشرد که شرم امشبم از شکوه های دوش آمد
4 به آستین بفشان و به تیغ خوش بردار که جان غبار تن و سر وبال دوش آمد
5 فدای شیوه رحمت که در لباس بهار به عذرخواهی رندان باده نوش آمد
6 ز وصل یار قناعت کنون به پیغامی ست خزان چشم رسید و بهار گوش آمد
7 زمام حوصله نگرفت و کوهکن جان داد چه نرم شانه گذشت و چه سخت کوش آمد
8 شهید چشم تو گشتم که خوش سخن گویی ست هلاک طرز لبم شو که پر خموش آمد
9 ترا جمال و مرا مایه سخن سازی ست بهار، زینت دکان گلفروش آمد
10 مپرس وجه سواد سفینه ها غالب سخن به مرگ سخن رس سیاه پوش آمد