-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماند رخ روشن تو ای دوست به آفتاب ماند
2 همه شب زغم نخسبم که نخسبد آنچه عاشق منم آن کسی که بیداری من به خواب ماند
3 زفراق روی و موی تو زدیده خون چکانم عجبست سخت خونی که به روشن آب ماند
4 سر زلف را متابان سر زلف را چه تابی که در آن دو زلف ناتافتگی به تاب ماند
5 تو به آفتاب مانی و ز عشق روی خوبت رخ عاشق تو ای دوست به ماهتاب ماند