غمت در سینه ام جا کرد چون از فضولی بغدادی غزل 53

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب

1 غمت در سینه ام جا کرد چون بیرون شود یارب و گر ماند چنین حال دل من چون شود یارب

2 نمی خواهد شبی گیرم قراری بر سر کویش بلای بی قراری روزی گردون شود یارب

3 جدا زان لعل میگون نیست کارم غیر خون خوردن بخون خوردن مرا آموخت این دل خون شود یارب

4 مرا گفتی که از من شاد خواهد شد دلت روزی ندارم صبر گر خواهد شدن اکنون شود یارب

5 فلک در نامرادی تا بکی جانم بلب آرد مرادم کی میسر زان لب میگون شود یارب

6 نمی‌خواهم که از من تنگدل گردد رقیب او اگر خواهد دلم محزون شود محزون شود یارب

7 فضولی قدر درد دل چه می‌دانند بی‌دردان مرا ذوقیست با این درد دل افزون شود یارب

عکس نوشته
کامنت
comment