رخ خوبت به قمر می از کمال‌الدین اسماعیل غزل 80

کمال‌الدین اسماعیل

آثار کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

رخ خوبت به قمر می ماند

1 رخ خوبت به قمر می ماند ذوق لعلت به شکر می ماند

2 عقل با این همه دانایی خویش چون ترا بیند در می ماند

3 اندرین عهد همانا فتنه بسر کوی تو بر می ماند

4 چشم من بالب تو هر دو جهان خشک می بازد و تر می ماند

5 با رخ خوبت تو در خانۀ من اوّل شب بسحر می ماند

6 گفتی ار نایم و زحمت ندهم این بیک چیز دگر می ماند

7 من ندانسته ام این شیوه ز تو بطلب کاری زر می ماند

8 مگر از نازکی عارض تو بر رخ از بوسه اثر می ماند

9 هر گه آیی بر من ، روز دگر در همه شهر خبر می ماند

10 بوسه خود چیست؟ که بر چهرۀ تو نقش تیزیّ نظر می ماند

11 بر من اکنون ز شمار غم تو تیم جانی و بسر می ماند

12 هیچ دانی که چو آن بستانی بر من او را چه قدر می ماند؟

عکس نوشته
کامنت
comment