-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رخ خوبت به قمر می ماند ذوق لعلت به شکر می ماند
2 عقل با این همه دانایی خویش چون ترا بیند در می ماند
3 اندرین عهد همانا فتنه بسر کوی تو بر می ماند
4 چشم من بالب تو هر دو جهان خشک می بازد و تر می ماند
5 با رخ خوبت تو در خانۀ من اوّل شب بسحر می ماند
6 گفتی ار نایم و زحمت ندهم این بیک چیز دگر می ماند
7 من ندانسته ام این شیوه ز تو بطلب کاری زر می ماند
8 مگر از نازکی عارض تو بر رخ از بوسه اثر می ماند
9 هر گه آیی بر من ، روز دگر در همه شهر خبر می ماند
10 بوسه خود چیست؟ که بر چهرۀ تو نقش تیزیّ نظر می ماند
11 بر من اکنون ز شمار غم تو تیم جانی و بسر می ماند
12 هیچ دانی که چو آن بستانی بر من او را چه قدر می ماند؟