ای حسن تو در آیینه صورا و معنی از شمس مغربی غزل 182

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

ای حسن تو در آیینه صورا و معنی

1 ای حسن تو در آیینه صورا و معنی بر دیده ارباب نظر کرده تجلی

2 چشم تو شده بهر تماشای رخ خویش از دیده مجنون نگران بررخ لیلی

3 در مملکت حسن ت غیر از توکسی نیست وقت است که گویی لمن الملک بدعوی

4 با قامت زیبای تو و چهره رعنات هرگز نکند دل هوس روضه و طوبی

5 گر نور تجلی تو بر نار نتابد دوزخ شود از پرتو آن جنت اعلی

6 از جنّت و از نار بود فارغ و آزاد آنکس که ندارد خبر از دینی و عقبا

7 هر طور تو از نور تجلی تو بیهوش افتاده هزارند بهر سوی چو موسی

8 روی تو عیان است ولیکن چه توان کرد ادراک اگر مینکند دیده اعمی

9 در مکتب او مغربی از نقش دو عالم چون لوح فرو شست نوشتند الفبا

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر