1 ای از صفات حسن تو بر هر گذر افسانهای وز پرتو نور رخت شمعی به هر کاشانهای
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 کردی ز غم آباد چو کاشانۀ ما را بازآ و ببین مونس هم خانه ما را
2 مگذار که ویرانه شود از غم هجران آباد چو کردی دل ویرانه ما را
1 هر لحظه سیل دیده به خون میکشد مرا سودای گیسویت به جنون میکشد مرا
2 گر به وعدههای دل خلافت کشد رواست سوی سراب سوز درون میکشد مرا
1 تا دل نظری به حال خود کرد جز درد و غم نگار خود کرد
2 گر خاک سری فدای تو شد بگذر ز گناهش ار چه بد کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **