نوگرفتار تو و دیرینه آزاد از غالب دهلوی غزل 246

غالب دهلوی

آثار غالب دهلوی

غالب دهلوی

نوگرفتار تو و دیرینه آزاد خودم

1 نوگرفتار تو و دیرینه آزاد خودم وه چه خوش بودی که بودی ذوق بهباد خودم

2 معنی بیگانه خویشم، تکلف بر طرف چون مه نو مصرع تاریخ ایجاد خودم

3 جوهر اندیشه دلخون گشتنی در کار داشت غازه رخساره حسن خداداد خودم

4 از بهار رفته درس رنگ و بو دارم هنوز در غمت خاطر فریب جان ناشاد خودم

5 گر فراموشی به فریادم رسد وقت ست وقت رفته ام از خویشتن چندان که در یاد خودم

6 گرم استغناست بامن گرچه مهرش در دلست تا نباشد دعوی تأثیر فریاد خودم

7 هر قدم لختی ز خود رفتن بود در بار من همچو شمع بزم در راه فنازاد خودم

8 تا چه خونها خورده ام شرمنده از روی دلم غنچه آسا پیچش طومار بیداد خودم

9 می دهم دل را ز بیدادت فریب التفات سادگی بنگر که در دام تو صیاد خودم

10 عالم توفیق را غالب سواد اعظمم مهر حیدر پیشه دارم حیدرآباد خودم

عکس نوشته
کامنت
comment