-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آرام نگاهت ز دل سنگ گرفته است لعل تو خراج از می گلرنگ گرفته است
2 خون بسکه به یاد رخش از دیده فشاندیم از گریه ما لاله به خون رنگ گرفته است
3 در سینهام ای گل ننماید به جز از داغ نقشی است که در کوی تو از سنگ گرفته است
4 از رشک هلاکم که چرا از ره شوخی آیینه به بر عکس تو را سنگ گرفته است
5 ننمود به دل عکس تو چونانکه تو هستی پیداست که آیینه ما زنگ گرفته است
6 قانون دلم خوی ز بس کرده به افغان تا چنگ زنی بر دلم آهنگ گرفته است
7 قصاب شد آن وقت که بر سینه زنم چاک بسیار دلم زین قفس تنگ گرفته است