1 گلت بنده گردید و شمشاد نیز غلام تو شد سرو آزاد نیز
2 که صد رحمت ایزدی بر رخت هزار آفرین بر لبت باد نیز
3 ز مهر تو بگریست چشمم به خون ز عشقت به نالم به فریاد نیز
4 چو دیدی که چشم تو آبم ببرد کنون میدهی زلف را باد نیز
5 نباشد ترا بعد ازین برگ من که بیخم بکندی و بنیاد نیز
6 به لطف و نوازش بده داد ما که جور تو دیدیم و بیداد نیز
7 نه مثل تو آمد ز پشت پدر نه مانندت از مادری زاد نیز
8 پریر از لبت بوسهای خواستیم نداد آن و دشنامها داد نیز
9 نبود اوحدی را توقع ز تو که او را کنی در جهان یاد نیز