1 رخسارهات تازه گل گلشن روح نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح
2 نزدیک به دیده گر خیالش گذرد از سایهٔ خار دیده گردد مجروح
1 دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت
2 میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
1 بر تافت عنان صبوری از جان خراب شد همچو ر کاب حلقه چشم از تب و تاب
2 دیگر چو عنان نپیچم از حکم تو سر گر دولت پابوس تو یابم چو رکاب
1 ای آینه حسن تو در صورت زیب گرداب هزار کشتی صبر و شکیب
2 هر آینهای که غیر حسن تو بود خواند خردش سراب صحرای فریب
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما