-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم مستت میزند هر لحظهام تیری دگر تیر چشمت میزند هر لحظه نخجیری دگر
2 هر زمان تیری زنی از نوک مژگان بر دلم من نشینم منتظر تا کی زنی تیری دگر
3 این دل دیوانه چون خو کردهٔ زنجیر تست بعد از اینش کی توان بستن به زنجیری دگر
4 جان ز من میخواستی در پایت افشاندم روان غیر ازین واقع نگشت از بنده تقصیری دگر
5 در علاج درد و تیماری که در جان من است هر یکی از دوستان کردند تقریری دگر
6 من به سعی دوستان نیکو نخواهم گشت از آنک بر سر ما در ازل رفته است تقدیری دگر
7 چون به تدبیر کس این مشکل نخواهد گشت حل ترک تدبیر است چاره نیست تدبیری دگر
8 جز غزلهای جلال ای مطرب خوشخوان مخوان شعر شورانگیز او را هست تأثیری دگر