از جلوه تو چشم دل و جان از اسیر شهرستانی غزل 148

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

از جلوه تو چشم دل و جان لبالب است

1 از جلوه تو چشم دل و جان لبالب است هر برگ غنچه ام ز گلستان لبالب است

2 در شیشه خانه دل ما کز هوا پر است پیمانه از درستی پیمان لبالب است

3 شد حشرو یک سخن به لبش آشنا نشد عالم کباب گشت و نمکدان لبالب است

4 کار تو رفته رفته ز خورشید هم گذشت صبح و شبم ز شوخی مژگان لبالب است

5 دردسر خمار ندانسته ام اسیر جام دلم ز باده عرفان لبالب است

عکس نوشته
کامنت
comment