- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای چشم تو مهمیز جنون وحشی رم را ابروی تو معراج دگر پایهٔ خم را
2 گیسوی تو دامیست که تحریر خیالش از نال به زنجیرکشیدهست قلم را
3 با این قد و عارض به چمنگر بخرامی گل، تاج به خاک افکند و سروعلم را
4 اسرار دهانت به تأمل نتوان یافت از فکر،کسی پی نبرد راه عدم را
5 عمریستکه در عالم سودای محبت از نالهٔ من نرخ بلندست الم را
6 چندن نرمیدم ز تعلق که پس از مرگ خاکم به بر خویشکشد نقش قدم را
7 از آه اثر باختهام باک مدارید تیغم عوض خون همهجا ریخته دم را
8 مینای من و الفت سودای شکستن حیف است به یاقوت دهم سنگ ستم را
9 تا چند زنی بال هوس در طلب عیش هشدارکه ازکف ندهی دامن غم را
10 بک معنی فردیمکه در وهم نگنجد هرگه به تأمل نگری صورت هم را
11 خورشید ز ظلمتکدة سایه برون است تاکی ز حدوث آینه سازید قدم را
12 بیدل چوخزف سهل بودگوهر بیآب از دیدة تر قطع مکن نسبت نم را