شوق توام باز گریبان گرفت از جلال عضد غزل 54

جلال عضد

آثار جلال عضد

جلال عضد

شوق توام باز گریبان گرفت

1 شوق توام باز گریبان گرفت اشک دوان آمد و دامان گرفت

2 سهل بود ترک دو عالم، ولی ترک رخ و زلف تو نتوان گرفت

3 جان منی، بی تو نفس چون زنم زان که مرا بی تو دل از جان گرفت

4 هر که چنین فرصتی از دست داد بس که سرانگشت به دندان گرفت

5 عارض او تا به درآورد خط خرده بسی بر مه تابان گرفت

6 خال تو بر لعل لبت دست یافت مورچه ای ملک سلیمان گرفت

7 دل طلب کعبه روی تو کرد حلقه آن زلف پریشان گرفت

8 ما و می و طرف گلستان که باز باد صبا راه گلستان گرفت

9 بی مه رخسار و شب زلف تو خاطرم از شمع و شبستان گرفت

10 جان جلال از همه عالم بِرست وز دو جهان دامن جانان گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment