1 بی زحمت تو با تو وصالی است مرا فارغ ز تو با تو حسب حالی است مرا
2 در پیش خیال تو خیال است تنم پیوند خیال با خیالی است مرا
1 پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود
2 لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد گر همه در خون کشد، پشت نباید نمود
1 عشق تو به گرد هر که برگردد از زلف تو بیقرارتر گردد
2 تاج آن دارد که پیش تخت تو چون دائره جمله تن کمر گردد