خط غبار تو بر روی چون تجلی از صفای اصفهانی غزل 76

صفای اصفهانی

آثار صفای اصفهانی

صفای اصفهانی

خط غبار تو بر روی چون تجلی طور

1 خط غبار تو بر روی چون تجلی طور بدرس عشق تو تفسیر کرده آیه نور

2 خراب کرد غم عشق خانه تن من دل خراب من از این خرابه شد معمور

3 خرابه تن من بود دار غم آباد بدست عشق که از او بپاست دار سرور

4 مرا ز قد تو شوری بسر فتاده و دل بر آن سرست که بر پای گشته یوم نشور

5 قد تو طوبی و دل خلد و آن دو زلف سیاه فراز طوبی خلد دلست طره حور

6 لبت که داروی در دست و مرهم دل ریش ازوست زخم دل دردمند من ناسور

7 ز جای کند بنای مرانه عشق و نه درد بجای من که نماندم بجا چه سوک و چه سور

8 سیاست سپه عشق در قبیله دل همان حدیث بساط جمست و مکنت مور

9 عنایت تو که یاقوت قوت معرفتست مر از دامن دل ریخت سنگ فسق و فجور

10 فتور منطقه چرخ ممکنست و محال بعقد عهد امانات عشق تست فتور

11 بیک تجلی وحدانی تو بر سر دار زند تمامت ذرات نوبت منصور

12 زند اناالحق منصور وار بر و بحار دلست موسی و دریا و دشت نخله طور

13 دوئی نماند نه جان و نه دل نه آب و نه گل نشان بغیر بنگذاشت طبع عشق غیور

14 فنای ذاتی من در غم تو روح بقا دمید در من و باقیست تا بنفخه صور

15 رسید وحی بزنبور نحل در کهسار مگر بود دل بیدار کمتر از زنبور

16 ز وحی عشق صفا را هزار گنج یقین نهاده در دل و سرپوش اوست سینه عور

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر