- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مست صهبای تو در هر گذری نیست که نیست زانکه سودای تو در هیچ سری نیست که نیست
2 سینه گنجینۀ عشق تو و از لخت جگر لعل رمانی و والا گهری نیست که نیست
3 همتی بدرقۀ راه من گمشده کن راه عشقست ز هر سو خطری نیست که نیست
4 نخل شکر بر تو زهر غم آورده ببار سرو آزاد ترا برگ و بری نیست که نیست
5 دست بیداد بیند ای فلک سفله پرست ورنه این مظلمه را دادگری نیست که نیست
6 صبح امید مرا تیره تر از شام مکن که مرا شعلۀ آه سحری نیست که نیست
7 عشق در پرده اگر باخته ام می دانم با چنین شور و نوا پرده دری نیست که نیست
8 گرچه از بزم تو مهجور و بصورت دورم لیکم از عالم معنی خبری نیست که نیست
9 مفتقر خود بنظر بازی اگر می نازد تا بدانند که صاحب نظری نیست که نیست