مست صهبای تو از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 60

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

مست صهبای تو در هر گذری نیست که نیست

1 مست صهبای تو در هر گذری نیست که نیست زانکه سودای تو در هیچ سری نیست که نیست

2 سینه گنجینۀ عشق تو و از لخت جگر لعل رمانی و والا گهری نیست که نیست

3 همتی بدرقۀ راه من گمشده کن راه عشقست ز هر سو خطری نیست که نیست

4 نخل شکر بر تو زهر غم آورده ببار سرو آزاد ترا برگ و بری نیست که نیست

5 دست بیداد بیند ای فلک سفله پرست ورنه این مظلمه را دادگری نیست که نیست

6 صبح امید مرا تیره تر از شام مکن که مرا شعلۀ آه سحری نیست که نیست

7 عشق در پرده اگر باخته ام می دانم با چنین شور و نوا پرده دری نیست که نیست

8 گرچه از بزم تو مهجور و بصورت دورم لیکم از عالم معنی خبری نیست که نیست

9 مفتقر خود بنظر بازی اگر می نازد تا بدانند که صاحب نظری نیست که نیست

عکس نوشته
کامنت
comment