- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز دهر نقد تو جز پیچ وتاب دشوار است خیال،گو مژه بربند، خواب دشوار است
2 دل گداخته دعوتسرای جلوهٔ اوست فروغ مهر نیفتد در آب، دشوار است
3 مگر به قدر شکستن توان به خود بالید وگرنه وسعت ظرف حباب دشوار است
4 ز اهل حال مجویید غیر ضبط نفس که لاف دانش و فهم ازکتاب دشوار است
5 ز حیرت آینهٔ ما به هم نزد مژه ای به خانهای که پر آب است خواب دشوار است
6 کسی برآینهٔ مهر، زنگ سایه نبست به عالمیکه تو باشی، نقاب دشوار است
7 سراغ جلوهٔ یار است هر کجا رنگیست دربن بهار، گل انتخاب دشوار است
8 ز دستگاه دل است اینقدر غرور نفس وقار و قدر هوا، بیحباب، دشوار است
9 همه به وهم فرو رفتهاند و آبی نیست مگو که غوطه زدن در سراب دشوار است
10 ز انفعال سرشتند نقش ما بیدل تری برون رود از طبع آب دشوار است