1 ای خامه ی تو منهی سر ازل شده محتاج کشته ام قَد ری کاغذم فرست
2 لیک از بریده ئی طمع از مدح نیک من فرمان توراست هرچه فرستی بدم فرست
3 کار عدو بدست مراد تو داده شد خواهی دهم عطاده و خواهی صدم فرست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چو رفت شاه کواکب ببار گاه حمل هزار نقش بر آورد کار گاه عمل
2 محاسبان صبا باز خامه جعد کنند گشند بر رخ تقویم بوستان جدول
1 فارغ شد از محارق کدورت صفای ملک صافی شد از غبار حوادث هوای ملک
2 دید از سعود تارک کیوان فرود خویش بر هر قدم گهی که بیاسود پای ملک
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به